نام کامل: شهریار کینگ کمالی
لقب: ترمیناتور
تاریخ تولد: ۲۹مارس۱۹۷۲
اصالت: ایرانی
رنگ چشم: قهوه ای
رنگ مو: مشکی
دبیرستان: جورج سی مارشال
دانشگاه: جرج میسون
وضعیت تاهل: متاهل
غذای مورد علاقه: همه غذاهای ایرانی. همه دوستانم به خانه پدر و مادرم می آیند تا از غذاهای خوشمزه ایرانی بخورند. فکر کنم حرف مرا ایرانی ها خیلی خوب می فهمند.
بهترین عضلات بدن: سرشانه ها من می توانم روی عضلات ساق خود تمرین کنم و در عین حال شانه هایم رشد کنند!
خاطره انگیز ترین تجربه در بدنسازی: پا گذاشتن روی صحنه مسترالمپیای ۲۰۰۱ و شنیدن تشویق تماشاگران و کسب جایزه بهترین برنامه فیگور. من در طول مدّت ۵ دقیقه توانستم روی صحنه همه آنهایی که از من متنفر بودن را به هوادار تبدیل کنم.
بهترین تجربه حرفه ای: قهرمانی در مسابقات NPC سال ۱۹۹۹ که منجر به دریافت کارت حرفه ای ام شد؛ وقتی لباس پوشیدم و به میان جمعیت رفتم مادرم به طرفم آمد و در حالی که اشک از چشمانش جاری بود. در آغوشم گرفت و به من گفت: حالا متوجه شدم که دلیل این همه تلاش و تمرین چه بود. تو یک ستاره هستی.
بدترین دوره حرفه ای: اولین و دومین حضورم در مسابقه NPC که سال های ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ بود. در آن زمان خیلی سخت تمرین کرده بودم و رژیم سختی هم داشتم و علی رغم همه تلاشم به نتیجه نرسیدم. برای آن مسابقات آنقدر استرس داشتم که ریزش مو گرفته بودم.
ماشین های خطی: هامر H2 مدل ۲۰۰۴ و مرسدس E350 مدل ۲۰۰۶.
ماشین های بعدی: لامبورگینی. در حال خریدنش هستم.
پدر و مادر: مادرم مرا لوس می کند و پدرم مرا سربراه نگه می دارد.
چه کسی را بیشتر از همه تحسین می کنی: پدرم را چرا که او نه تنها با هوش و زیرک است بلکه در عین حال جدی و صادق هم هست. او به من آموخته که هیچ چیزی غیر ممکن نیست. او همچنین یکی از صمیمی ترین دوستانم است؛ من عاشق او هستم.
موسیقی مورد علاقه: حین تمرین: متال و هیپ هاپ را دوست دارم و زمانی هم که ریلکس هستم جاز آرام را می پسندم.
فلسفه و سرلوحه زندگی: برای غیر ممکن تلاش کن تا بهترین، ممکن شود.
بیشترین غذایی که در یک وعده خورده ای: درست بعد از مسابقات NPC دانشگاه ها در سال ۹۴ بود که دو عدد پیتزای بزرگ خوردم و یک کیک کامل به اضافه ۴ لیتر آب. بعد از آن به مدت یک هفته مریض بودم؛ اما ارزش آن را داشت!
هنر پیشه مورد علاقه: مورگان فریمن
آنچه در بدنسازی خیلی دوستش داری: تبدیل شدن به یک ورزشکار حرفه ای.
آنچه در بدنسازی از آن تنفور داری: آنهایی که در اینترنت منفور هستند.
بیشترین دانش در زمینه بدنسازی را از چه کسی یاد گرفته ای: چه نیکولز به واقع کمک او بود که من موفق به دریافت کارت حرفه ای خود شدم و این را هرگز فراموش نمی کنم.
دیوانه ترین شخصی که می شناسی: دوستم که در ویرجینیا زندگی می کند و نامش رابرت استروپ است. یک بار او را دیدم که از طبقه ششم ساختمان هتل داخل استخر پرید. این کار را سر شرط بندی انجام داد و حتی لحظه ای هم برای انجامش تردید به دلش راه نداد. او دیوانه است؛ یک دیوانه واقعی!
ویژه ترین لحظه زندگی: اولین باری که همسرم را دیدم. طی ۵ ثانیه متوجه شدم که او شریک زندگی من است.
قهرمان مورد علاقه: والتر پیتون و مایکل جوردن
بزرگترین بدنساز همه دوران: لی هنی. او همیشه بهترین بود؛ هست و خواهد بود.
ترسناک ترین لحظه زندگی: در دوره دبیرستان که از یک مهمانی داشتم به سمت خانه باز می گشتم که در بین راه خانومی را دیم که به من گفت: تو را کاملا می شناسم. او گفت که منتظر نامزدش است تا دنبالش بیاید و از من خواست تا کنارش بمانم تا زمانی که نامزدش به آنجا برسد چرا که آنجا خیلی تاریک بود و او هم تنها مانده بود و کمی می ترسید. وقتی که همسر کند ذهن آن زن رسید سعی کرد مثل یک آدم عوضی رفتار کند. وقتی متوجه شد که من نترسیدم روی من اسلحه کشید و آن را روی سرم قرار داد اما در نهایت کوتاه آمد و این ترسناک ترین لحظه در زندگی من بود!