دشواری های زندگی با قهرمانان حجیم
بدنسازی در بیشتر وقت ها با تعقیب حجم عضلانی تعریف میشود. البته جنبه های دیگری مثل آمادگی بدنی، تقارن، زیبایی ظاهری و … هم در این بازی نقش دارند، ولی بیایید رو راست باشیم، ما علاقه شدیدی به حجم عضلانی داریم. مدتی است که بدنسازی این دیدگاه«هرچه بزرگتر، بهتر» را با خودش به همراه میکشد و نتیجه آن هم انفجار عضله ها و ضعف در زیبایی ظاهری بدن بوده است. پادشاهان بدنسازی امروز، مدت هاست که به عنوان پادشاهان حجم عضلانی دوران خودشان هم شناخته میشوند.
زندگی قهرمانان حجیم بدنسازی
من خودم هم در جستجویی که برای حجم عضلانی بیشتر آغاز کردم. به تازگی در باشگاه اکسیژن کویت مشغول به تمرین شده ام. بیایید فقط بگوییم که این جستجوی من به نسبت موفق بوده است، چون چنان رشدی را تجربه کرده ام که به دست آوردن آن در این مدت زمان کوتاه فقط در رویاهایم می دیدیم. مشخص است که مصرف کالری های نه چندان راحت، اجرای تمرین ها و مصرف مکمل هایم به من جواب میدهد، ولی من با این حجم جدیدی بدنم به چالش های جدیدی هم برخورده ام. این دیگر آن بدنی که من میشناختم نیست و با زندگی کردن در آن، بیشتر و بیشتر به درستی این موضع پی برده ام.
خب، سوال اینجاست که «بیش ار حد بزرگ» چقدر است؟ وقتی که حجیم بودن کم کم توانایی های معمولی زندگی روزمره شما را ناقص میکند، به صورت ناخودآگاه متوجه میشوید. بیش از حد بزرگ بودن، نسبت به اندازه قاب و ساختار بدنی هر فرد تعیین میشود.
برای فردی که ۱۹۵ سانتی متر قد دارد، ۱۳۶ کیلوگرم وزن داشتن، کمتر از همین وزن برای یک فرد ۱۷۵ سانتی متری به حساب می آید. وقتی که وزن من داشت از ۱۲۲ کیلوگرم عبور میکرد و به ۱۲۷ کیلوگرم نزدیک میشد، همیشه به این فکر بودم که بقیه افرادی که مثل من با ۱۷۲ ساتنیمتر قد حتی بدن های سنگین تری را با خود حمل میکنند، چه حسی دارند؟ در اینجا افرادی مثل کای گرین به ذهنم می آیند. من به یاد دارم که چندین سال پیش او را در فصل استراحت در یکی از نمایشگاه های فیبو دیدیم و او در آن زمان همچنان به دنبال حجم عضلانی بیشتری بود. وزن او باید در حدود ۱۳۵ کیلوگرم بود. او با یک لباس و شلوار گرمکن گشاد به آنجا آمده بود. او از زاویه دید من راحت نبود، ولی حجم بسیار زیادی داشت. من بیشتر وقتها از این بدنسازان بزرگ میشنیدم که این وزن سنگینی که با خودشان حمل میکنند، فشار بسیار زیادی را به کمر و زانو و … آن ها می آورد.
من در طول کارهای روزانه ام گاهی وقتها به فکر فرو میروم و از خدا تشکر میکنم که دست های بلندی به من داده است! من برای قاب بدنی ام دست های بسیار بلندی را دارم، ولی بقیه این افراد چه کاری را انجام میدهند؟ من همیشه با خودم بحث میکنم که بیشترین میزان وزنی که میتوانم به دست بیاورم، چقدر است. و یک چیز… مشکل های کمر و زانو هم بسیار واقعی هستند. وقتی که من در یک نمایشگاه به مدت زیادی سر پا بایستم و یا اینکه برای تمرین هوازی بر روی تردمیل را بروم، می توانم احساس کنم که پایین کمرم به طرز ناراحت کننده ای دچار گرفتگی میشود. حتی تمرین های من هم دچار تغییر شده اند! من دیگر به راحتی در بععضی از دستگاه های بدنسازی جا نمیشوم و وزن اضافه شده به قاب دستگاه هم میتواند اجرای بعضی از حرکت ها را چالش برانگیزتر کند.
من همیشه دارم از خودم میپرسم که چرا اینقدر سخت نفس میکشم؟ مهم نیست که در باشگاه تمرین کنم یا در حال انجام کارهای معمولی روزانه ام باشم، نفس نفس زدن به یک عامل جدید در زندگی من تبدیل شده است.
*