نگاهی به تاریخ مختصر و روزهای آغازین رشته بدنسازی و تحولاتی که این رشته را دگرگون کرد.
تاریخ بدنسازی: از فیزیکال کالچر تا حجم به کمک دیانابول!
در تاریخ قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ میلادی، رقابت های بدنسازی به صورت متفاوتی از امروز برگزار میشد. در آن زمان دنبال کردن ورزشی که عضلاتی قوی و بزرگ می سازند، مسیری بود به سوی داشتن سلامتی بیشتر و به عنوان ورزشی که هم ذهن و هم بدن را به سوی تعالی پیش میبرد، قابل احترام بود. به این ورزش که زیر چتر سلامتی و تناسب اندام شکل گرفته بود، «فیزیکال کالچر» میگفتند. افرادی که این رشته را دنبال میکردند، از روش های بدنسازی برای ساختن عضلات استفاده می کردند اما آن ها تنها از نظر ظاهری زیبا نبودند بلکه قدرت و توانایی فیزیکی خود را نیز به نمایش میگذاشتند. در این نمایش ها ورزشکاران جمعیت را با توانایی ها، قدرت بالا و انعطاف پذیری خود تحت تاثیر قرار میدادند. یکی از اولین طرفداران فیزیکال کالچر فردی به نام برنار مکفادن بود که بنیانگذار یکی از اولین مجلات بدنسازی بهنام « فیزکال کالچر» بود. اوژن ساندونیز یکی دیگر از متخصصان این رشته بود که به او لقب پدر بدنسازی مدرن را داده اند.
تاریخ بدنسازی: آغاز دوران ساندو
در تاریخ بدنسازی مردم این ورزشکاران را سوپرمن زمان خود میدانستند. آن ها نه تنها عضلات بزرگی برای نمایش داشتند بلکه از این توانایی استفاده میکردند و افرادی سالم و خوش اندام بودند. می توان گفت آن ها پکیج کاملی از یک انسان متناسب و خوش اندام بودند. رژیم غذایی آن ها بر پایه خوردن همه چیز و تغذیه سالم بود. در آن زمان مکملی وجود نداشت اما این ورزشکاران به روش خود شروع به آزمایش آزمون و خطاهای مختلف کردند. علاوه بر آن، رژیم غذایی آن ها بسیار سالم و پاک بود و تمرکز روی مصرف غلات، ماهی، تخم مرغ، شیر، گوشت بدون چربی، آجیل ها، دانه های روغنی و مقدار زیادی میوه و سبزیجات بود. مواد استروئیدی آنابولیک در آن زمان هنوز ساخته نشده بود اما از زمانی که این مواد وارد بازار شد فیزیکال کالچر به تدریج به ورزش بدنسازی که امروزه با آن آشنا هستیم، تغییر پیدا کرد. صنعت غذا نیز در تغییر این رشته موثر بود زیرا غذاها بیشتر به سمت محصولاتی فراوری شده پیش رفتند اما این جا در این مورد صحبت نخواهیم کرد.
تمریناتی که در فیزیکال کالچر انجام میشد هم در نوع خود جالب بود زیرا آن ها کل بدن را به صورت یک واحد تمرین میدادند و سه روز در هفته تمرین و بقیه روزها را استراحت میکردند. مدت زمان تمرین نیز چیزی بین ۴۵ دقیقه تا یک ساعت بود. این روش کاملاً با روش بدنسازانی که در دهه ۱۹۷۰ فعالیت میکردند تفاوت داشت. زیرا آن ها ۶ روز در هفته تمرین میکردند به ویژه پیش از شروع مسابقات و جدای از آن تمرینات روتینی برای عضلات مشخصی از بدن نیز داشتند. آن ها معمولاً دوبار در روز و هر بار ساعت ها تمرین میکردند. البته قطعاً موادی که مصرف میکردند در مدت زمان ریکاوری آن ها موثر بود.
در این دوره از تاریخ، بدنسازی در این خلاصه نمیشد که برای شرکت در مسابقات ورزشکار تنها روی صحنه برود و یا اینکه به شکل عجیبی درشت باشد و به بدنش اسپری برنزه کننده بزند. بلکه فیزیکال کالچر یک سبک زندگی بود، روشی که ورزشکار با پیروی از نظم و اصول به حداکثر تغییر طبیعی و مثبتی که انسان میتواند در فیزیک خود با انجام تمرینات مقاومتی ایجاد کند میرسید و این کار را نیز با زندگی سالم و تغذیه سالم انجام میداد.
دیانابول و تغییر مسیر در تاریخ بدنسازی
در تاریخ دهه های ۱۹۴۰ و ۵۰ موادی مانند دیانابول به دنیای بدنسازان راه یافت و این دکتر جان زیگلر بود که دیانابول را برای اولین بار به آمریکا آورد و شروع به بررسی تاثیر آن روی ورزشکارها کرد. در آن زمان ورزشکاران روسی در تمام مسابقات وزنه برداری اول بودند و او با خود فکر کرد که حتماً تمرینات ویژه ای در کار است که توانایی آنان را تا این حد افزایش میدهد. در حقیقت تمرین ویژه یا اسلحه سری در کارنبود و آن ها فقط استروئید مصرف میکردند. زمانی که شرکت های دارویی دست به کار تولید این مواد شدند، فیزیکال کالچر نیز شروع به فرو ریختن کرد و بدنسازی و حتی وزنه بردای از ورزش پاک فاصله گرفتند.
در حالی که دنیای فیزیکال کالچر رو به ویرانی میرفت تصورات مثبتی که حول این ورزش وجود داشت در هاله ای از ابهام قرارگرفت. ناگهان عضله سازی کاری عجیب محسوب شد و به عنوان ورزشی ناسالم که قلب فشار می آورد شناخته شد. همچنین گفته میشد بدنسازی موجب میشود تا ورزشکار کند و انعطاف ناپذیر شود حتی با وجود آنکه ظاهر عضله ممکن است سالم و قوی به نظر برسد کارکرد سابق خود را نخواهد داشت و بی فایده میشود. یکی دیگر از شایعات نادرست این بود که زمانی که ورزشکار از بدنسازی کناره گیری کند، عضلات به چربی تبدیل میشوند. این ادعا مضحکترین چیزی بود که در آن زمان گفته میشد زیرا عضله و چربی دو بافت کاملاً متفاوت هستند. به هر حال با وجود آنکه همه این موارد باوری کاملاً اشتباه بود، موجب شد تا دید مردم نسبت به رژیم غذایی سالم و تناسب اندام تغییر کند.
آغاز عصر طلایی در تاریخ بدنسازی
در تاریخ ۱۹۷۰ میلادی تبلیغات زیادی در مورد بدنسازی شد و این رشته با اقبال عمومی مواجه بود اما با آنچه ورزشکاران فیزیکال کالچر انجام میدادند، فرسنگ ها فاصله پیدا کرده بود. از دهه ۷۰ به عنوان عصر طلایی بدنسازی یاد میشود. دورانی که آرنولد شوارتزنگر و بدنسازان معروف دیگری این رشته را به سطحی متفاوت رساندند. در این زمان همچنین استروئیدها بسیار زیاد مصرف میشدند. البته در مقایسه با مقداری که امروزه بدنسازان حرفه ای استفاده میکنند، بسیار ناچیز بود!
جو ویدر در این زمان بدنسازی را در انحصار خود داشت و بسیاری از بدنسازان را در مجله های بدنسازی خود معرفی و برای آن ها تبلیغ کرد. در این مجلات برای فروش پروتئین ها، پودرهای افزایش وزن خودش تبلیغ میکرد و توصیه های تمرینی به ورزشکاران این رشته میکرد.
او هرگز به این نکته اشاره نکرد که فرمول سری بدنسازان پودرهای پروتئین او نیستند بلکه استفاده از استروئیدهای آنابولیک است. این مسأله بسیاری از بدنسازان را به دلیل نگرفتن نتیجه در میانه راه ناامید کرد. تصویری که ویدر از زندگی بدنسازان در مجلات خود ارائه میداد و ترسیم میکرد بسیاری از جوانان را به سوی این رشته کشاند. به عنوان مثال او در مجلات خود از کلینیک تحقیقات ویدر صحبت میکرد که اصلاً وجود خارجی نداشت!
دو فردی که به جو ویدر و توصیه های تمرینی او مشکوک شدند و او را به چالش کشیدند وینس جیروندا و آرتور جونز بودند. این دو نفر ایدئولوژی تمرینی متفاوتی داشتند اما هر دو سیستم روی ورزشکاران متوسطی که موادی مصرف نمیکردند، مؤثر بود. فلسفه تمرینی جیروندا برپایه تمرینات شدید و فشرده در مدت زمان کم بود؛ در حالی که تمرینات جداگانه ای نیز سه بار در هفته انجام میشد تا عضلات مشخصی را درگیر کند. در حالی که فلسفه تمرینی جونز تمرین کل بدن به مدت سه بار در هفته بود که هر بخش از بدن یک ست حرکات را انجام میدادند. این روش را امروزه با عنوان HIIT میشناسیم. این تمرینات با توصیه های عجیب ویدر کاملا در تضاد بود و تمرینات پیشنهادی او اکثراً مبهم بودند و همیشه در میان بدنسازان صحبت این بود که چگونه باید آن ها را انجام داد.
دکتر وارد میشود
در اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی دکتر کنت کوپر با نتیجه تحقیقاتش صنعت بدنسازی و تناسب اندام را دگرگون کرد و با وارد کردن ایروبیک به این ورزش در تغییر آن به گونه ای که امروز میشناسیم، موثر بود.
صنعت تناسب اندام این ایده را نمی پذیرفت که تمرینات هوازی و کاردیو که بیشتر آن ها به تحقیقات دکتر کوپر برمیگردد میتواند از مشکلات قلب و عروقی جلوگیری کرده و طول عمر را افزایش دهد. ماشین های هوازی مثل تردمیل به همه باشگاه ها سرازیر شدند و ظاهر باشگاه ها را تغییر دادند. میتوان گفت به دلیل وجود این دستگاه ها محبوبیت باشگاه ها نیز بیشتر شد. در این دوره دستگاه های هوازی جایگزین لوازم تمرینات مقاومتی شدند. آرتور جونز هم تعداد زیادی ماشین های بدنسازی داشت و مشغول بازاریابی آن ها بود. این ماشین ها بانام «ناتیلوس» عرضه میشدند که بعدها به نام MedX تغییر یافت. این ماشین ها با وجود آنکه نسبت به دستگاه های هوازی، ظاهری رعب آور داشتند عملکردشان بسیار خوب بود و در برنامه های تمرینات با شدت بالا استفاده میشدند. جوانز اولین شخصی بود که نتیجه تحقیقات دکتر کوپر را زیر سوال برد و آن را «مزخرف وچرند» دانست و حتی تا آنجا پیش رفت که نتیجه تحقیقات را جعلی خواند. جوانز ادعا کرد با ترکیب حرکات قدرتی و کاردیو در ماشین هایش و استفاده از اصول تمرینی خود میتواند نتیجه بهتری بگیرد تا با استفاده از دو چرخه و تردمیل. با همه این ها ورزش های هوازی توانست جای خود را میان مردم باز کند و استقبال از آن تا به امروز ادامه داشته است. البته جا دارد در اینجا به این نکته اشاره شود دکتر کوپر که کتاب های متعددی در زمینه اروبیک منتشر کرده و در حقیقت کسی است که این واژه را ابداع کرد، پس از ۲۵ سال کار و تحقیق در این زمینه اعتراف کرد اشتباه میکرده است. احتمال مصدومیت در تمرینات ایروبیک بسیار بالاست و دویدن برای بدن میتواند در حد مواد سرطان زا خطرناک باشد.
عضلانی ها بر پرده سینما
در دهه ۱۹۸۰ آغاز دورانی بود که اندام متناسب و بدنی عضلانی برای ستاره های سینما و تلویزیون نکته مثبتی تلقی شد و از آن زمان تا به امروز هنر پیشه های سینما و تلویزیون به ویژه کسانی که نقش قهرمان را ایفا میکنند، دارای فیزیکی خوب و اندامی زیبا هستند. امروزه بدنسازی تغییر یافته و حرفه ای پذیرفته شده محسوب می شود. ورزشی که در آن بسیار از مواد استفاده میشود در حدی که دیگر داشتن ظاهری زیبا در آن معنایی ندارد. حتی در آن زمان که آرنولد در مسابقات حضور داشت و بدنسازان مواد زیادی استفاده میکردند، میشد گفت که هر کدام از شرکت کنندگان فیزیک خاص خود را دارند و قابل شناسایی از یکدیگر بودند و بدون دیدن چهره فرد میشد گفت بدن مربوط به کدام بدنساز است. در آن دوران بدنسازان تعادل بین حجم عضله ها و تقارن فیزیک خود را رعایت میکردند اما امروزه فقط میخواهند به هر قیمتی سایز خود را افزایش دهند. همچنین بدنسازان امروزی قسمت میانی بدنشان به شکل بیرویه ای بزرگ و متورم است در حالی که در گذشته تلاش بر این بود که دور کمر تا آنجا که امکان دارد کمتر باشد. هدف اصلی و ابتدایی بدنسازی داشتن سلامت و تناسب اندام بود. عضله ها به حرکات بدن کمک میکنند و با افزایش سن که حجم عضلات کاهش مییابد حرکات بدن نیز محدود خواهد شد اما تمرین های قدرتی به عضلات کمک میکنند کارایی خود راحفظ کنند و از دست رفتن عضلات جلوگیری میکند. عضلات از نظر سوخت و ساز فعال هستند و هرچه عضله بیشتری بسازید کالری بیشتری میسوزانید و بدن شما سالمتر میماند. تمرینات قدرتی درست عضلات را قویتر میکند و هرچه عضله ها قدرتمندتر باشند، عملکرد بهتری خواهد داشت و انعطاف پذیری آن ها نیز افزایش خواهد یافت. این موجب میشود در هر فعالیت و ورزشی بهتر عمل کنید. با تمرینات بدنسازی میتوانید معضلات را از جنبه های مختلف ورزیده کنید و این باعث میشود مفاصل بهتر حفظ و نگهداری شوند و احتمال آسیب دیدگی کاهش یابد. وظیفه سیستم قلبی و عروقی محافظت از سیستم عضلانی است. بنابراین تمرین صحیح با وزنه ها به قدرتمندتر کردن عضلات کمک کرده و در نتیجه موجب عملکرد بهتر قلب میشود.
موارد فوق تنها به این دلیل ذکر شدند که فواید بدنسازی نشان داده شود و اینکه پیروی از روش درست بدنسازی میتواند سلامتی فرد را بهبود دهد.
تأثیر تماشای اسب روی تاریخ بدنسازی!
ارتوپدهای قرن ۱۹، بنیانگذاران واقعی باشگاه های امروزی و تاریخ بدنسازی هستند.
دستگاه های ورزشی مانند دوچرخه و تردمیل که امروزه به آن ها وابسته ایم، تنها یک ماشین برای انجام حرکات نیستند بلکه رقیبی برای همتایان صنعتیشان محسوب میشوند. این ماشین ها به جای آنکه کار ما را کمتر کنند از ما کار میکشند. در واقع امروزه مردم برای آنکه خودشان را تکان دهند و تحرک داشته باشند، پول پرداخت میکنند.
برای اینکه خودمان را سرگرم کنیم، میتوانیم از دکتر یوناس گوستاوو ویلهلم زاندر تشکر کنیم یا او را مقصر بدانیم! این پزشک و ارتوپد سوئدی که ماشین تمرین را اختراع کردند؛ ماشینی که همه ما با آن آشنایی داریم. با این وجود دکتر زاندر تنها کسی نبود که از بازار ماشین هایی که به انجام حرکات ورزشی کمک میکند مطلع باشد و سال ها پیش از او لوازم ورزشی در بازار وجود داشت اما این دکتر زاندر بود که رابطه بین انجام حرکات فیزیکی و سلامت عمومی را مطرح کرد.
او کسی بود که با نگاه کردن و دقت در اسب فهمید میتواند حرکات آن را در راستای اختراع خود به کار گیرد. زاندر به دوچرخه نگاه کرد و با خود گفت که این وسیله میتواند کاری بیشتر از حمل و نقل انجام دهد. تمام ماشینهایی که امروزه در باشگاه ها استفاده میشود نظیر دوچرخه، پله، تردمیل و الیپتیکال را میتوان نشات گرفته از کار دکتر زاندر دانست. او در دنیای حرکات کاوش کرد و آثار خود را خلق کرد.
زاندر کیست؟
زاندر در سال ۱۸۳۵ در استکهلم به دنیا آمد. او در زمان کودکی لاغر و نحیف بود وجثه ضعیفی داشت اما همیشه مشتاق بود تا با استفاده و کمک از امکاناتی که طبیعت در اختیارش قرار داده بود راهی برای بهتر شدن بیابد. در دهه ۱۸۵۰ یک ژیمناستیک آماتور بهنام پر هنریک لینگ، پیشرو در امر ژیمناستیک درمانی و ماساژ سوئدی الهام بخش او بود، آغاز به انجام آزمایشاتی کرد که حرکات در آن ها به کمک ماشین انجام میشد. در این ماشین ها وزنه و طناب هایی وجود داشتند که با استفاده از سیستم رول و چرخش کار انجام میدادند. وقتی زاندر در اوایل دهه ۱۸۶۰ به دانشگاه پزشکی رفت، اطلاعات بیشتری در مورد مکانیک ماهیچه ها و مفاصل به دست آورد و از نیروی مقاومت برای ساخت عضلات استفاده کرد. او در این میان به این مسأله ایمان پیدا کرد که کلید سلامتی ریختن خون، تمیزی و حرکات آکروباتیک یا دیگر کارهای دشواری که در قرن ۱۹ به آن باور داشتند نیست؛ بلکه «فعالیت مداوم» است. شرکت داشتن عضلات بدن در فعالیت هایی سیستماتیک و کنترل شده به روشی که بتوانند عضلات را به مرور زمان بسازد موجب سلامتی میشود. برای رسیدن به این هدف زاندر متوجه شد که لزوماً نیاز به سیستم پیچیده ای نیست. تنها کاری که دستگاه باید بتواند انجام دهد این است که به طور مؤثری از نظر مکانیکی سیستم حرکتی انسان راپیاده کند.
اولین دستگاه در تاریخ بدنسازی
زاندر از «ژیمناستیکان» – وسیله ای که در قرن ۱۸ ساخته شده بود و چیزی شبیه دوچرخه بود – استفاده کرد و از امکاناتی که در اختیار داشت برای بهبود بخشیدن به عملکرد و کارکرد آن بهره برد. ماشین جدید به فرد این امکان را میداد که هم با فعالیت خود از دستگاه استفاده کند و هم در حالی که کاری انجام نمیدهد، ماشین حرکت خود را داشته باشد. مانند حالتی که هم میتوانید در موقع اسب سواری خودتان سوارکاری کنید و هم اینکه اگر حرکتی نداشته باشید و تنها روی اسب بنشینید اسب به شما سواری خواهد داد.
در تاریخ ۱۸۹۵، نیویورک تایمز مقاله ای در مورد دستگاه های اختراعی زاندر نوشت و گفت: « حدود ۱۰۰ دستگاه در موسسه زاندر در خیابان ۵۹ گذاشته شده که هر یک از آن ها یک اتفاق را اشغال کرده اند. مشاهده این ماشین ها این حس را منتقل میکند که هر کدام با دقت خاصی طراحی شده اند و به جای آنکه فرد را به یاد مطب دکتر یا باشگاه ژیمناستیک بیندازد، شبیه دالان شکنجه است. هر اندام بدن دستگاه مخصوص خود را دارد حتی انگشت ها. یکی از دستگاه ها به طور ویژه برای گرفتگی عضلات نویسنده ها طراحی شده و مفاصل گرفته با حرکت دادن آن ها ورزش میدهد. با قراردادن وزنه مناسب در جایگاه های تعبیه شده در این ماشین ها میتوان فشار عضلات و اندام ها را تغییر داد.»
این مقاله با عنوان «عجایبی برای کمک به سلامتی» منتشر شد. زاندر در دورانی اختراعات خود را انجام داد که مکانیزه بودن کشفیات پزشکی مسأله مهم و با شکوهی بود. قدمت موسسه زاندر به اندازه عمر دوربین کداک و اتومبیل است. در اواسط قرن نوزدهم ورزشگاه ها به عنوان یک جریان و جنبش اجتماعی در اروپا و به تدریج آمریکا شروع به کار کرده و مردم را از فواید ورزش آگاه میکردند.
در یکی از مقالاتی که کارولین دلاپنا در مورد اختراعات زاندر، نوشته است، آمده است: «دستگاهی که میتواند از مشکلاتی که زندگی ساکن و اداری امروزی مولد آن است جلوگیری کند». در تمرینات با دستگاه بین انجام کار و ورزش تفاوت وجود داشت. وقتی با ماشین ها کار میکردند، آن فعالیت فیزیکی را به دلیل نیاز اقتصادی انجام نمیدادند، بلکه یک انتخاب بود. دلاپنا نوشت: « در حقیقت متناسب بودن به معنی اندامی متعادل داشتن است نه اینکه بتوانی کارهای فیزیکی را به خوبی انجام بدهی. بدین ترتیب مفهوم قدرت بدنی تغییر پیدا کرده است.» این مسأله تغییر بسیار بزرگی بود. انقلابی که چه در باشگاه ها و چه در جامعه هنوز تأثیرات آن را مشاهده می کنیم. انسان همیشه به ماشین ها اجازه داد بود تا کنترل زندگی و محیط اطرافش را به دست بگیرد اما پس از این اختراعات حتی کنترل بدن خود را نیز به ماشین ها سپرد.
*