توسط الکس واتسون
مردی ژاپنی به اسم هیرو به رستوران سوشی مورد علاقه ی خود در توکیو رفت و درخواست کرد سرآشپز اصلی را ببیند. او گفت: می خواهم یک سرآشپز سوشی شوم، “مرا استخدام کن” سرآشپز مکثی کرد و سر تا پای هیرو را برانداز کرد و به سمت کارکنان خود که در حال خندیدن با تمسخر به هیرو بودند نگاهی انداخت. هیرو گفت: چه چیزی خنده دار است؟ سرآشپز جواب داد: واقعا می خواهی سرآشپز شوی؟
هیرو گفت: بیشتر از هر چیزی. من همه ی کتاب ها، ویدیوها و هرچیزی که فک کنید را در مورد سوشی خوانده و دیده ام و امتحان کرده ام. سپس سرآشپز گفت: اوکی فردا ظهر اینجا باش بهت آموزش می دهم چطور یک سرآشپز شوی. ساعت ۱۲ روز بعد هیرو به رستوران رفت و منتظر بود تا کار خود را در رستوران با تکه کردن، خرد کردن و رول کردن سوشی ها شروع کند. یک پیش بند بسته بود و منتظر بود سرآشپز به او تخته خرد کن را بدهد.
برای مطالعه این مقاله کلیک کنید