برنامه بدنسازی

آگهی بدنسازی

سوالات متداول

تماس با ما

درباره ما

نقشه سایت

پروفایل کاربری

logo

راز موفقیت دوریان یتس

معتقدم راز موفقیتم در بدنسازی این بود که در هر محدوده زمانی فقط یک کار انجام می‌دادم. داشتن اهداف کوچک و اجراء گام به گام آنها، رمزی بود. برای موفقیتم.

بنظرم موفقیت شبیه ایستادن پایین یک کوه و سپس فکر کردن برای فتح قله است. اگر تمام چیزی که می‌توانید ببینید قله باشد، می‌تواند کمی مستأصل کننده باشد چرا که از پایه کوه تا قله مسافت خیلی زیادی است که باید طی شود.
از طرف دیگر اگر ابتدا یک قدم بردارید، سپس یک قدم و بعد از آن هم قدم دیگر، به آرامی اما مطمئن گام‌ به‌ گام به سمت قله حرکت خواهید کرد و در نهایت هم به هدف خود می‌رسید. حالا با بیان یک مثال برایتان می‌گویم که چگونه از این فلسفه برای خودم بهره گرفتم. از زمانی که بدنسازی را آغاز کردم، همیشه یک دفترچه یادداشت داشتم که در آن برنامه‌های تمرین، وزنه‌های کاربردی، ست‌ها، تکرارها، رژیم غذایی، هدف تمرینی، وزن بدن و… را یادداشت می‌کردم. آن دفترچه تمرین به من اجازه می‌داد تا مدام پیشرفت خود را ارزیابی کنم و تغییرات لازم را در جاهای مناسب اعمال کنم.
شما نمی‌توانید با حدس و فرض تبدیل به یک بدنساز موفق شوید. خیلی از بدنسازان از من در مورد رژیم غذایی و برنامه‌های تمرین خود توصیه می‌خواهند.
پس از آن که مشکلات خود را بیان می‌کنند، سوالاتی دقیق از برنامه‌هایشان می‌پرسم و می‌بینم که آنها در نا آگاهی به‌ سر می‌برند. بعضی از آنها حتی نمی‌دانند روزی چقدر کالری، پروتئین، کربوهیدرات یا چربی مصرف می‌کنند.

منظورم این است که وقتی نمی‌دانید مشکل کجاست و چه جایی تغییر ایجاد شود چطور می‌خواهید مسئله را برطرف کنید؟

مسأله دیگری که برای بدنسازی وجود دارد؛ تنظیم اهداف بزرگ است در حالی که اهداف کوچک میان راهی فراموش می‌شوند. بعضی‌ها به من می‌گویند که بازوهای بزرگتری می‌خواهند. من از آنها می‌پرسم چقدر بزرگ‌تر. آنها پاسخ می‌دهند مثلاً ۱۰ سانتی‌متر نهایتاً هم از رسیدن به هدف‌های کوچک نیز مأیوس می‌شوند.
آنها فقط روی هدف بزرگ متمرکز می‌شوند و وقتی که به‌ سرعت به آنها نمی‌رسند سرخورده شده و بعضی‌ها هم بدنسازی را کنار می‌گذارند.
باید به هدف بزرگ نگاه کرد، اما حرکت باید در مسیرهای کوچک باشد. به‌ عنوان مثال اگر بخواهم سایز بازوهای خود را افزایش دهم ابتدا برای یک مدت کوتاه افزایش نیم سانت را هدف خود قرار می‌دهم. وقتی به آن رسیدم. مجدد نیم سانتی‌متر دیگر را هدف‌گذاری می‌کنم و همین روال ادامه می‌یابد. در نهایت پیش از آن که متوجه شوم، به هدف بزرگ می‌رسم و البته در طول مسیر هم از پیشرفت لذت می‌برم.

● از خودتان لذت ببرید

بدنسازی چیزی است که باید از آن لذت برد. چیزی مثل شغل نیست که در آن باید وجود داشته باشد. من باید طوری باشم که شما بخواهید مثل من باشید. به دلایل مثبتی که به خاطر آن می‌خواهید بدنساز شوید فکر کنید و تلاش کنید تا فاکتورهای منفی را حذف بسازید. بدین شکل زندگی‌تان بیشتر جذاب می‌شود و نتایج تمرینات تان فوق‌العاده بهبود پیدا خواهد کرد.

● اهمیت دفتر یادداشت تمرینی

من همیشه به دفترچه تمرین‌های قدیمی خود نگاه می‌کنم. آنها برایم بسیار آموزنده هستند. اطلاعات داخل آنها نشان می‌دهد که در چه زمان‌ هایی رشد داشته‌ام.
آنها باز خورد حرکات تمرینی، ست‌ها، تکرار‌ها و غیره را به من می‌دهند و برایم مشخص می‌کنند کدامیک از آنها مفید بوده‌اند. می‌توانم به آنها رجوع کنم و ببینم در هر محدوده زمانی آیا بدنم (با توجه به شواهد یادداشت شده) واقعاً رشد داشته است و سپس بنابر آن می‌توانم بررسی کنم چه شرایطی باعث رشد شده و دوباره از آنها بهره ببرم.
درباره آن فکر کنید: نمی‌توانید فقط سوار یک کشتی شوید و بخواهید بی‌هدف در آب‌ها رهسپار شوید. ساختن بدن هم تفاوتی با این موضوع ندارد. بدن ساختن طرح می‌خواهد و یک بازی کاملاً فکری است که برای رفتن از نقطه a به نقطه b به طرح نیاز دارد.

● نقش ژنتیک

بعضی‌ها به من می‌گویند که از لحاظ ژنتیکی قوی هستم، برای این که صادقانه جواب بدهم، می‌گویم ژنتیک من از افراد عادی بهتر است چرا که وقتی بدنسازی را آغاز کردم بدن خشک و عضلانی داشتم. در ابتدا ۱۷۸ سانتی‌متر بودم و ۸۱ کیلوگرم وزن داشتم. گرچه بدن کم‌چربی داشتم اما عظیم‌الجثه نبودم.
فکر می‌کنم که موضوع ژنتیک کمی بیش از حد مورد مبالغه قرار گرفته است.
در این باره فکر کنید؛ آیا می‌توانید بازوهایی به قطر ۵۳ سانتی‌متر بسازید؟ فقط زمانی که به بازوهایی به قطر ۵۲ سانتی‌متر برسید می‌توانید متوجه شوید که ژنتیک لازم برای دسترسی به آن را داشته‌اید یا خیر. من نمی‌توانم با نگاه کردن به شما بگویم که ژنتیک شما اجازه این کار را می‌دهد یا خیر. هیچ کس تا در مورد آن تلاش نکند نمی‌تواند آن را متوجه شود. این ساده است که به من نگاه کنید و بگوئید البته تو از لحاظ ژنتیکی قوی هستی چرا که به این حد از توسعه بدنی رسیده‌ای. اما کمی با دقت نگاه کنید تا ببینید چقدر آدم خوش ژن‌تر از من در حال حاضر در بدنسازی یا بیرون آن وجود دارد اما به اندازه کافی سخت تلاش نمی‌کند تا قهرمان شود یا این‌که خیلی زود تسلیم می‌شود.

اهمیت اهداف دوریان یتس

مهم‌ترین بخش از روش بدنسازی من ذهنی روانی بود. تمرین رژیم غذایی و مکمل‌ها هیچ کدام تأثیری نخواهند داشت مگر این که شما در شرایط خوب روانی به سر ببرید. بحث روانی درست مثل چسب می‌ماند که همه چیز را کنار هم نگه می‌دارد. انضباط ذهنی و روانی بود که باعث شد من در جایگاه امروزم قرار بگیرم.
در دورانی که مسابقه می‌دادم، باید بیشتر حواسم به بدنسازانی می‌بود که از لحاظ روانی و فیزیکی کاملاً به هدف‌شان متعهد بودند نه به بدنسازان خوش ژنتیکی که به سختی تمرین نمی‌کردند. به اعتقاد من چنانچه شما بتوانید یک فرد را از لحاظ روانی شکست دهید. می‌توانید از لحاظ فیزیکی هم این کار را بکنید.

● اهمیت اهداف

تنظیم اهداف و سپس رسیدن به آنها نقش مهمی در موفقیت من داشتند. معتقدم که شما باید اهداف کوچک طراحی کنید و پیش از رسیدن به اهداف بزرگتر، آنها را تحقق بخشید. زمانی که تمرینات خود را آغاز کردم هرگز به این که مسترالمپیا شوم فکر نمی‌کردم. یکی از اهداف کوچکم افزایش سایز عضلات بود و سپس وقتی که پیشرفت کردم تصمیم گرفتم وارد یک رقابت محلی شوم. بعد از آن وارد یک مسابقه مهمتر شدم و این روند ادامه یافت تا که به قهرمانی مسترالمپیا رسیدم. چنانچه از همان ابتدا می‌گفتم که می‌خواهم مسترالمپیا شوم. آن هدف به‌خاطر بزرگ بودنش مرا نا امید می‌کرد وقتی در ابتدای راه بخواهید مسترالمپیا شوید یعنی که چیزی خیلی بزرگ را خیلی زود طلب کرده‌اید. به ‌نظر من همیشه اهداف بزرگ تعیین کنید و سپس آن را به قطعه‌های کوچک‌تر تقسیم کنید.

● تجسم موفقیت

فاکتور کلیدی روش ذهنی است. من هیچ وقت صرفاً به باشگاه نرفتم که تمرین کنم. همیشه پیش از ورود به باشگاه خودم را در حالت روانی لازم قرار دادم و سپس تمرین کرده‌ام. پیش از آغاز تمرین یک دور در ذهنم تمرینی که قرار است اجراء کنم را دوره می‌کنم سپس آخرین جلسه تمرینم را نیز بازبینی می‌کنم و قبل از آن که حتی یک میله را در باشگاه لمس کنم تمام تمرین را در ذهنم اجرا می‌کنم.
این تمرین روانی، تمرین اصلی را روان‌تر می‌سازد. پرواضح است که باید واقع‌گرا باشید. یعنی زمانی که در حال دوره کردن تمرین در ذهن خود هستید نباید تصور کنید که در حال اجرای حرکت اسکوات با وزنه ۴۵۰ کیلوگرمی هستید در حالی که در واقعیت می‌خواهید با وزنه ۱۵۰ کیلوگرمی تمرین کنید. من از این تکنیک استفاده می‌کردم تا تجسم کنم وزنه کاربردی چه فشاری روی عضلاتم خواهد آورد، چطور تکرارها باعث ایجاد سوزش در عمقی‌ترین فیبرها خواهند شد و چطور می‌توانم تمرین را اندکی بهتر از جلسه قبلا اجرا کنم. با این رویه وقتی وارد باشگاه می‌شدم کاملاً روی تمرین متمرکز بودم.

● یک بدن عالی نیاز به برنامه دارد

یکی از بزرگترین اشتباهات مردم این است که بعضی از آنها برای خود برنامه ندارند. اگر از آنها بپرسید به شما می‌گویند که چه کاری دوست دارند انجام بدهند، یا چه جائی دوست دارند باشند، اما طرحی برای این که چطور می‌خواهند به آن برسند ندارند. من این مورد را همیشه در مردم دیده‌ام. بدنسازانی هستند که می‌گویند می‌خواهند در فلان مسابقه قهرمان شوند یا بدن خود را رشد دهند اما در مورد این که چگونه باید این کار را انجام دهند فکری ندارند.
آنها در موارد زمان و کاری که لازم است برای رسیدن به هدف صرف شود هیچ واقع‌گرایی ندارند بعد از گذشت مدتی وقتی که می‌بینند به هدف خود نرسیده‌اند، سرخورده شده و لنگان لنگان حرکت می‌کنند یا این‌ که به‌طور کلی تسلیم شده و دست از تلاش می‌کشند. هر کاری که تا به حال انجام داده‌ام با برنامه بوده است.
برنامه تمریناتم، وعده‌های غذایی‌ام و حتی برای کل یک سال زندگی‌ام برنامه داشته‌ام. حتی پیش از آن که مسابقه مسترالمپیا شود (در طول چند روز مسابقه) در اتاقم نشسته بودم و درباره این که برای مسترالمپیای سال بعدش چه می‌خواهم بکنم فکر می‌کردم. از یک برنامه تمرین و یک وعده غذایی تا کل سال، برای هر اقدامی برنامه داشتم.
برنامه‌های خود را می‌نوشتم صرفاً فکر کردن درباره کاری که می‌خواهید انجام دهید کافی نیست. شما باید یک طرح کامل داشته باشید تا بتوانید هر روز به آن مراجعه کنید. هنگام برنامه‌ریزی سعی می‌کردم حتی کوچکترین جزئیات را نیز پیش‌بینی کرده و بنویسم به‌ عنوان مثلاً اگر می‌دانستم که قصد دارم در یک بخش خاص از سال سفر کنم. جزئیات و تغییرات لازم در آن دوران را (چه در رژیم غذایی و چه در مبحث تمرینات) پیش‌بینی و در برنامه خود قید می‌کردم. هیچ چیزی را به شانس واگذار نمی‌کردم بلکه برای هر چیز حساب و کتاب داشتم. داشتن یک برنامه به من این امکان را می‌داد که با سرعت غیر قابل باوری پیشرفت کنم. من همیشه طالب پیشرفت هستم. احساس می‌کنم به پیشرفت نیاز دارم و همیشه هم فکر می‌کنم که برای به تحقق رساندن آن چه کاری باید انجام دهم.
شما نمی‌توانید به این روش عادت کنید که بدون هیچ طرحی وارد باشگاه شوید و فقط تمرین کنید و امیدوار باشید که اتفاقاتی رخ دهد. من که نمی‌توانم به این شکل عمل کنم. البته ناگفته نماند که باید روی برنامه خود انعطاف‌پذیری داشته باشید. خیلی هم در تفکرات خود سفت و سخت نباشید که مثلاً باید امروز در باشگاه در یک حرکت مشخص یک مقدار وزنه خاص را جابه‌جا کنید. زمانی که برنامه خودم برای یک سال طراحی می‌کردم. تا حدودی جا برای تغییرات باقی می‌گذاشتم تا چنانچه مسایلی غیر مترقبه مثل آسیب، سفر یا استراحت پیش می‌آمد قابلیت پیگیری برنامه را داشته باشم.

● آمادگی فوق‌العاده‌ام در هر مسابقه

مردم همیشه از من در مورد چگونگی رسیدن به آمادگی بسیار بالای بدنی جهت حضور در هر رقابت که در آن حاضر می‌شدم سوالات مختلفی می‌پرسیدند. آمادگی خوب بدنی من که در هر رقابت موجب جلب توجه همگان می‌شد محصولی بود از تداوم در تمرینات، رژیم غذایی و مکمل‌های مصرفی در قالب یک طرح کامل ذهنی. من هرگز بدون آمادگی وارد هیچ مسابقه‌ای نشدم. تا زمانی که احساس نمی‌کردم در اوج آمادگی هستم وارد هیچ مسابقه‌ای نمی‌شدم. به این روشم افتخار می‌کنم. هیچ وقت به خودم این اجازه را نمی‌دادم که بدون آمادگی وارد مسابقه‌ای شوم.

قدرت ذهن دوریان یتس

ذهن مهم‌ترین چیز است. می‌توانید با نیمی از ژنتیکی که من دارم به اضافه دو برابر اراده‌ای که به خرج دادم به موفقیت برسید و حتی از من هم بیشتر پیشرفت کنید. من حداکثر اراده لازم را برای ساختن یک فیزیک برنده به خرج دادم.
جرگه حرفه‌ای‌ها سرشار است از بدنسازی که ژنتیک‌های مشابه و عالی دارند. آنها بدون قابلیت افزایش سایز عضلات و داشتن تناسب اندام نمی‌توانند در بین بهترین‌ها باشند. شما بین آن فردی که در جایگاه اول می‌ایستد با دیگر شرکت کننده‌ها چه تفاوتی می‌بینید؟ قطعاً تفاوت ژنتیک نیست. تفاوت در اراده، تعهد عزم راسخ، تمرکز و هدف ذهنی برای بهترین بودن است.
من به همسرم گفته‌ام که اگر بعضی از حرفه‌ای‌ها با توجه به ژنتیک خارق‌العاده‌ای که دارند فقط مثل من بدنسازی کنند، مرا دچار مشکل خواهند کرد.
این را به خاطر داشته باشید: شما می‌توانید بهترین ژنتیک در جهان را داشته باشید اما بدون اراده و عزم راسخ برای بهترین شدن، ژنتیک عامل بسیار کم اهمیتی به ‌شمار خواهد آمد.

● فراتر از ژنتیک

اگر می‌توانید با تمرین اندک و خوردن همبرگر بدن خوبی بسازید. شاید دیگر لزومی نبینید که تلاش‌های فوق‌العاده سخت انجام دهید تا بتوانید چیزهایی پیدا کنید که فقط تاثیر کوچکی در پرورش بدن داشته باشند. در آن حالت انگیزه‌ زیادی برای توسعه و رشد دادن بدن وجود ندارد.
اما مسائل برای من متفاوت بود. می‌دانستم که می‌خواهم به بهترین شکل که قادرم دستیابی پیدا کنم و به‌ همین‌ منظور باید واکنش‌های بدن خود را در مقابل تمرین، غذا مکمل‌ها، استراحت، روزهای تمرین، روزهای غیر تمرین و هرچیز دیگر مورد بررسی قرار می‌دادم. تنها با کسب این شناخت‌ها بود که مطمئن می‌شدم هر کاری که از دستم ساخته است را انجام داده‌ام تا بتوان به حداکثر پتانسیل خود برسم.

● چطور تشنه و مشتاق پیشرفت می‌ماندم؟

▪ یکی از بزرگترین انگیزه‌های من این بود که هرگز فکر نمی‌کردم که سرنوشت من این است که یک آدم عادی باشم و یک شغل معمولی داشته باشم. هرگز نمی‌توانستم احساس راحتی با این مسئله داشته باشم. حتی بیش از آن که بدنسازی را آغاز کنم. احساس می‌کردم سرنوشت من به گونه‌ای است که باید کارهای متفاوتی انجام دهم و به چیزهای با ارزشی برسم. معنایش این نیست که می‌خواستم آقای دنیا یا مسترالمپیا شوم یا هرچیز دیگری شبیه آن، بلکه صرفاً نمی‌خواستم عمر بگذارد و بعدها وقتی که به گذشته نگاه کنم افسوس بخورم که اگر خودم را باور می‌کردم چه کارها که نمی‌توانستم بکنم و چه چیزها که عملی نمی‌شد و …

● هرگز برای خود محدودیت قائل نشوید

▪ هرگز در ذهن خود محدودیتی در مورد این که چه کاری می‌خواهید انجام دهید نگذارید. اگر هدف‌تان بدنسازی است برای خود یک میزان خاص از قدرت یا سایز عضلانی را مشخص نکنید چرا که وقتی به آن برسید دیگر فراتر از آن نخواهید رفت. مسأله مهم پیشرفت است، حتی اگر مقدار آن ناچیز باشد. اما اصلی‌ترین مسأله این است که در حال بهتر شدن باشید.

هرگز به خاطر اینکه به جایزه برسم خود را آماده یک مسابقه نکردم. با این نوع نگاه و نگرش چطور می‌توانید بدن خود را به بهترین شکل برسانید؟ اگر صرفاً انگیزه اقتصادی داشته باشید، پس انگیزه و اشتیاق برای تمرین با تلاش ۱۰۰ درصد چه می‌شود؟ برای من انگیزه شرکت در مسابقه کسب افتخار است. هرگز نتوانستم در مسابقه‌ای شرکت کنم مگر با بهترین شکل آمادگی بدنی، درست مثل زندگی‌ام بود و زندگی خانواده‌ام نیز به آن مربوط می‌شد. در تمام سال‌هایی که من و خانواده‌ام تلاش‌های سخت و طاقت‌فرسا انجام داده‌ایم این تلاش در هر مسابقه‌ای که دادم، در هر برنامه تمرین، در هر ست و هر تکرار از تمرین وجود داشت.
کل وجود من تعهد ۱۰۰ درصد به کاری بود که انجام می‌دادم و می‌دهم. چنانچه از ۱۰۰ درصد اندکی هم کمتر باشد به اندازه کافی خوب نخواهد بود. کاملاً فهمیده‌ام که هر بار که کاری انجام می‌دهم شاید پیروز نشوم، اما این مسأله‌ای نیست. می‌دانم که همیشه بهترین کاری که از دستم بر می‌آمده را انجام داده‌ام. حتی اگر مقام اول را کسب کنم و بدانم که کل تلاش خود را برای آن انجام نداده‌ام ممکن است احساس ناکامی کنم چرا که در درون خود فکر می‌کنم تقلب کرده‌ام. زمانی که بدانم هرچه از دستم برمی‌آمده را انجام داده‌ام، می‌توانم با احساس درونی خوبی به خانه بروم. برای من این مسأله مهمی است.

● به چیزی بزرگتر از خودتان باور داشته باشید

▪ در زندگی باید برای چیزی شور و اشتیاق داشته باشید، یک باور یا اعتقاد که کاملاً به آن ایمان دارید و آن هم به شما انگیزه می‌دهد. من فقدان این انگیزه را در خیلی از حریفان خود دیده‌ام. زمانی که بدنسازی را آغاز کردم. کسانی مثل مایک منتزر و تام پلاتز دور از هر کس دیگری می‌ماندند چرا که به ورزش و خودشان تعهد داشتند. تام پلاتز همیشه درباره اینکه چطور می‌خواست مسترالمپیا شود و چطور بدنش را در تمرین به تنگنا بکشد صحبت می‌کرد. او از این می‌گفت که چطور می‌خواهد با ورود فیزیک خیره‌کننده‌اش روی صحنه داوران را از روی صندلی‌هایشان سقوط دهد.
به‌نظر می‌رسد دیگر از این گونه پشتکارها و مجاهدت‌ها خبری نیست. حالا در بدنسازی خیلی‌ها می‌گویند برای پول درآوردن و یا ستاره سینما شدن آمده‌اند. واقعاً معتقدم که بدنسازان باید یک نگاه عمیق به خود داشته باشند و به این که به چه چیزی باور دارند. این کار باعث می‌شود متوجه شوند که از کجا آمده‌اند. در حال حاضر کجا هستند و در حال عزیمت به کجا هستند.

هلسینکی شهری بود که دانستم در مقام اول مسترالمپیا قرارم خواهد داد. بعضی از مجلات و پیش‌بینی کنندگان می‌گفتند که لوفرینو (رقیب بزرگ آرئولد در سال ۱۹۷۵) پس از ۱۷ سال بازنشستگی با ظاهری بزرگتر و بهتر از همیشه برای مسابقه به هلسینکی خواهد آمد.
بیشتر صحبت‌ها حول و حوش وینس تیلور، کوین لورون، شانری و لی‌لابرادا بود. اینها همان رقیبانی بودند که بزرگ‌ترین خطرها برایم به‌ حساب می‌آمدند.
هرچه بیشتر شایعات را می‌شنیدم، سخت‌تر تمرین می‌کردم. می‌دانستم که به تمام معنا تلاش خود را به‌کار بسته‌ام. اگر کسی شدیدتر تمرین می‌کرد، بهتر رژیم می‌گرفت. استراحت بیشتری می‌داشت. خوب بالطبع آن بزرگ‌تر، سخت‌تر و کات‌تر از آنچه که من بودم می‌شد و از من هم معتقدتر بود. هرکس که بهترین باشد شایسته قهرمانی است.
تمام چیزی که داشتم این بود که عهد کرده بودم نسبت به مسترالمپیای ۱۹۹۱ تغییر کنم. فیگور گرفتنم. رنگ بدن, بالا سینه و بازوهایم بزرگتر شده بودند و بدن متناسب و کات‌تری را به نمایش گذاشتم.
با این حال داشتن چندین جلسه تمرین هوازی اضافی کمک کرد تا حدود ۵/۱ سانتی‌متر قطر کمرم کمتر شود و در نتیجه ظاهر متناسب‌تری پیدا کنم.
وزنم را برای المپیای ۱۹۹۲ به ۱۰۹ کیلوگرم کاهش دادم. وقتی الان به موضوع فکر می‌کنم می‌بینم که می‌توانستم حتی ۵/۳ الی ۵/۴ کیلوگرم هم سنگین‌تر ظاهر شوم و باز هم به مقام اول برسم. می‌دانستم بدن‌سازانی مثل شان ری و لی لابرادا با کات‌های فوق‌العاده زیادی روی صحنه خواهند آمد.
طرح من برای مسابقه این بود که همه را از لحاظ عضلانی بودن و سختی و کات پشت سر بگذارم.
باید بگویم که حریفانم همگی در فرم بدنی عالی ظاهر شده بودند و ما با چنگ و دندان با هم رقابت می‌کردیم. در پایان شب مسابقه اسم من به‌عنوان مسترالمپیا اعلام شد و آن لحظه یکی از بزرگ‌ترین لحظات عمر ما بود.

● لی‌هنی شرکت نکرد

لی‌هنی در هلسینکی شرکت نکرد در حالی که آرزو داشتم که او هم می‌بود. من برای او احترام قائلم و او را تحسین می‌کنم. به‌نظر من لی‌هنی یک بدنساز بزرگ است و یک شخصیت عالی، او به معنای تمام کلمه یک قهرمان است.
سال ۱۹۹۱ با لی‌هنی نبرد زندگی‌ام را اجراء کردم و او با ظاهر شدن در بهترین فرم بدنی قهرمانی شد. فکر می‌کنم اگر در هلسینکی هم لی‌هنی شرکت می‌کرد باز هم من قهرمان آن رقابت می‌شدم.
من برای بدنسازی نسبتاً یک تازه وارد بودم و بدنم مداوم رشد و تغییر می‌کرد. وقتی که لی‌هنی را در اورلاندوی فلوریدا در مسترالمپیا ۱۹۹۱ ملاقات کردم، او همراه خود سال‌ها تجربه حضور در مسترالمپیا را داشت. اما همان‌طور که گفتم من یک تازه وارد در حرفه‌ای‌ها به حساب می‌آمدم.

نظر دوریان درمورد مربی اش

‍ دوریان یتس در جواب به این سوال که تمرین کردن با اسطوره اش مایک منتزر را چطور می دید، گفت: من از تمرین کردن با کسی که از او انگیزه می گرفتم و روش های تمرینی اش را مطالعه می کردم، لذت زیادی را بردم
مایک هم خیلی خوشحال بود که می دید روش های تمرین سنگین او در حال ساختن یک قهرمان مسترالمپیا هستند و از حجم بدن من هم شگفت زده شده بود

دوریان به یاد دارد که مایک با او روی تکرار های توقفی هم کار کرد، که تا آن موقع در برنامه دوریان جایی نداشتند

دوریان در نوجوانی اش هم کمی تمرین داشت، ولی بدنسازی جدی را در ۲۱ سالگی شروع کرد و قبل از آن هم مقاله های بدنسازی افرادی مثل مایک منتزر، آرتور جونز و… را می خواند و در نهایت به یک روشی دست پیدا کرد که برای او جواب می داد، او همچنین خیلی زود متوجه شد که اگر بیشتر از ۴ روز در هفته تمرین داشته باشد، پیشرفت او متوقف خواهد شد و با این سیستم حتی می تواند با پدیده تمرین زدگی هم مقابله کند

آیا این مقاله مفید بود؟ امتیاز دهید

4.6/5 – (19 امتیاز)
مقالات تصادفی

اگر سوال جدیدی دارید در زیر این مطلب مطرح کنید تا به سوال و جواب ها اضافه شود.

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درج آگهی بدنسازی